جبران جليل
«به عقيده من على بن ابيطالب(عليهالسلام) نخستين مرد از قوم عرب است كه وجودش جامع همه فضائل كامله بوده، و روح فضيلت را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردم رسانيد كه پيش از آن مانند آن را نشنيده بودند، به گونهاى كه آنها در بين تاريكىهاى جاهليّت از روش روشن او متحيّر ماندند، آن كس كه طريقه امام على(عليهالسلام) را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و از نهاد پاك خود راى گرفت، و آنكه از درِ خصومت وارد شد، جاهليّت را ترجيح داد، چه او فرزند جاهليّت بود.»
جبران خليل معتقد بود كه: دو طايفه شيفته روش على بودند؛
يكى خردمندان پاك دل،
و ديگرى نيكو سرشتان با ذوق .
على بن ابيطالب(عليهالسلام) شهيد عظمت خويش گشت، او از دنيا رفت در حالى كه نماز بر زبانش جارى و دلش از شوق خدا لبريز بود، مردم عرب حقيقت مقام او را درك نكردند، تا گروهى از مردم كشور همسايه آنها "ايران" برخاسته اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند.
جبران خليل اضافه مى كند كه:
على(عليهالسلام) مانند پيامبران درگذشت، مقام و شان او در بصيرت و بينائى مانند پيامبران بود، و اختصاص به شهر و بلد و قوم و زمان و مكان خاصّى نبوده است، بلكه شخصيت او بين المللى بود.
جبران هميشه نامِ على(عليهالسلام) را در مجالس خاصّ و عامّ به زبان مىآورد و تعظيم مىكرد و مىگفت على از جهان رفت، اما هنوز رسالت خويش را، به كمال تبليغ نكرده بود.(1)
شبلى شميل
شبلى شميل(2) درباره على(عليهالسلام) مىگويد:
امام على(عليهالسلام) شخصيتى است كه پس از چهارده قرن يك فرد مادى كه پيوند او با تمام مذاهب گسسته است و جز مادّه و انرژى چيزى را نمىپذيرد، درباره امام على(عليهالسلام) چنين مىگويد:
جبران خليل معتقد بود كه: دو طايفه شيفته روش على بودند؛
يكى خردمندان پاك دل،
و ديگرى نيكو سرشتان با ذوق .
اَلاِْمامُ عَلِىُّ بْنَ ابيطالِبٍ عَظيمُ الْعُظَماءِ نُسْخَةٌ مُفْرَدَةٌ لَمْ يَرَلَها الشَّرقُ وَ لاالغَرْبُ صُورةً طِبَقَ الاصْلَ لا قَديما وَ لا حِديثا؛ امام و پيشواى انسانها على بن ابيطالب(عليهالسلام) بزرگ و يگانه نسخهايست با اصل خود (پيامبر عاليقدر اسلام) مطابق است، هرگز اهل شرق و غرب، نسخهاى مطابق او، در گذشته و حال نديده است.(3)
ميخائيل نعيمه
ميخائيل نعيمه، يكى از دانشمندان ملت مسيح است، در مقدمه و تقريظى كه بر كتاب "صوت العدالة الانسانيّه" نوشته، درباره حضرت على(عليهالسلام) چنين مىگويد:
پهلوانى امام(عليهالسلام) نه تنها در ميدان نبرد بود، بلكه در روشنبينى و پاكدلى و بلاغت و سحر بيان و اخلاق فاضله و شور ايمان و بلندى همّت و يارى ستمديدگان و نااميدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه، پهلوان بود.
هر چند مدتها بر آن گذشته است، اما هنوز سودهاى بسيارى از آن مىتوان برد،
هرگاه بخواهيم بنياد زندگى نيكو و سعادتمندى را بگذاريم، بايد به روش او رجوع كرده و دستور و نقشه را از او بگيريم.(4)
جوح جرداق
جُرج جرداق مسيحى، نويسنده معروف لبنانى در كتاب «صوت العدالة الاسلاميّة» درباره على (عليهالسلام) چنين مىنويسد:
ماذا عَلَيْكِ يا دُنْيا لَوْ حَشَدْتِ قُواكِ فَاَعْطَيْتِ فى كُلِّ زَمَنٍ عَلِيّا بِعَقْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ ذى فِقارِهِ؛ اى دنيا چه مىشد اگر همه نيروهايت را در هم مىفشردى و در دوران ما شخصيتى مانند على(عليهالسلام) را با آن عقل و دل و زبان و شمشير، نمودار مىكردى؟(5)
كارليل فيلسوف انگليسى
فيلسوف انگليسى، كارليل، در بخشهاى اسلامى هرگاه به نام على(عليهالسلام) مىرسيد، بزرگى على چنان او را به وجد مىآورد و نيروى عظمت آن حضرت چنان تحريكش مىكرد كه از بحث علمى بيرون مىشد و بى اختيار شروع به مديحه سرائى او مىكرد و چنين مىگفت:
«ما نمىتوانيم على را دوست نداشته باشيم و به وى عشق نورزيم زيرا هر چه خوبى هست كه ما آن را دوست داريم، همه در على جمع بوده است، او جوانمرد شريف و بزرگوارى بود كه دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليرى بود، از شير شجاعتر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.
پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظرخواهى كردند، فرمود:
اگر زنده ماندم خود مىدانم چه كنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست، اگر او را خواستيد قصاص كنيد به جاى يك ضربت، يك ضربت بيش نزنيد، و اگر عفو نماييد به تقوا نزديكتر است.»(6)
پهلوانى امام(عليهالسلام) نه تنها در ميدان نبرد بود، بلكه در روشنبينى و پاكدلى و بلاغت و سحر بيان و اخلاق فاضله و شور ايمان و بلندى همّت و يارى ستمديدگان و نااميدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه، پهلوان بود.
لامنس، مستشرق معروف مىگويد:
براى عظمت على بن ابيطالب اين بس كه تمام اخبار و تواريخ علمى اسلامى، از او سرچشمه مىگيرد، او حافظه و قوّه شگفت انگيزى داشته كه همه علماء و دانشمندان، اخبار و احاديث خود را براى وثوق و اعتبار به او مىرسانند.
علماى اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند كه گفتار خود را به على(عليهالسلام) مستند دارند.
چه گفتار او حجيّت قطعى داشت و او باب مدينه علم بود و با "روح كلّى" پيوند تامّ داشته است.(7)
بولس سلامه
وي يكى از شخصيتهاى ادبى و از مفاخر شعراى مسيحى عرب به شمار مىرود، او ديوان اشعارش را به هدف مقدّس تعريف و توصيف على(عليهالسلام) مشحون ساخته است.(8)
نظر بارون كارديفو، در مورد على(عليهالسلام)
عالِمِ فرانسوى "بارون كارديفو" در اسباب و علل حوادث اسلام تفحّص كامل نموده و حقايق بسيارى در اين موضوع كشف كرده و آن را با اُسلوب شيرين مربوط به يكديگر قرار داده و از پهلوانى و شجاعت على (عليهالسلام) در جنگهاى مسلمانان با قريش بسيار سخن گفته و دليرى او را مىستايد و مىگويد:
على(عليهالسلام) پهلوانى بود كه در عين دليرى دلسوز و رقيق القلب بود، شهسوارى بود كه در هنگام رزم آزمايى زاهد بود او از دنيا صرف نظر نموده و به مقام و منصب بى اعتنائى بود، او در راه حقيقت جان خويش را فدا كرد، روح او بسيار عميق، و انتهاى آن ناپديد و در هر جايى خوف الهى او را فرو گرفته بود.(9)
سخنان «مادام ديالافوا» (سيّاح فرانسوى) در مورد امام على (عليهالسلام)
مادام ديالافوا در مقام تعريف حضرت على(عليهالسلام) چنين مىنويسد:
احترام على(عليهالسلام) در نزد شيعه به منتهى درجه است و حقّا هم بايد اينطور باشد، زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگها و فداكارىهايى كه براى پيشرفت اسلام كرد در دانش و فضائل و عدالت و صفات نيك بى نظير بود و نسلى پاك و مقدّس هم از خود باقى گذارد.
على كسى است كه در قضاوت به منتهاى درجه عدالت رفتار مىكرد و در اجراى قوانين الهى اصرار و پافشارى داشت .
على كسى است كه تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود.
فرزندانش نيز از او پيروى كردند و براى پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند.
اميرالمؤمنين على(عليهالسلام) كسى است كه بتهايى را كه اعراب، شريك خداى يگانه مىپنداشتند، همه را شكست و وحدتپرستى را تبليغ كرد.
على كسى است كه در قضاوت به منتهاى درجه عدالت رفتار مىكرد و در اجراى قوانين الهى اصرار و پافشارى داشت .
على كسى است كه تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود.
على كسى است كه تهديد و نويدش قطعى بود.
«مادام ديالافوا» در ادامه اين بحث خطاب به خود چنين مىگويد:
اى چشمان من گريه كنيد و اشكهاى خود را با آه و ناله من مخلوط نمائيد و براى اولاد پيامبر كه مظلومانه شهيد شدند، عزادارى كنيد.(10)
پطروفشكسى، استاد دانشگاه لنينگراد، گويد:
على(عليهالسلام) تا سرحدّ شور و عشق پاىبند دين و صادق و راستگو بود ... و تمام صفات اولياء الله يكجا در وجودش جمع بود.(11)
پينوشتها:
1- صوت العدالة الانسانيه، ج 1، ص 416، ترجمه شعرانى .
2- شبلى دانشمندى است مادّى كه در سال 1335 هجرى درگذشت، وِى شاگرد برجسته مكتب داروين بوده و نخستين كسى است كه نظريّه تحوّل را در شرق منتشر ساخت سپس برخلاف مكتب استاد خود، كه يك فرد الهى بود، به انكار مقدّسات و جهان ماوراء طبيعت برخاست و تا لحظه مرگ از مكتب مادّى گرى پيروى نمود.
وى با اصرارى كه در انكار توحيد داشت، دلايل روشن و واضح وجود صانع را نديده مىگرفت، ولى در برابر شخصيّت فرزند ابيطالب(عليهالسلام) سر تعظيم فرود آورده و عظمت پيشواى موحّدان را پس از چهارده قرن از لابلاى تاريخ و آثار فكرى و علمى او لمس مىنمود.
3- كتاب پژوهش عميق، ص 6 - 7، و الامام على، ج 1، ص 4 .
4- صوت العدالة الانسانيّه، ج 1، ص 2 – 3، مقدّمه شعرانى .
5- صوت العدالة .
6- ترجمه صوت العدالة الانسانيّه، ج 1، ص 424 .
7- زندگانى اميرالمؤمنين، ج 1 ص 8، لامنس يكى از كشيشان بلژيك است كه در زبان عربى و تاريخ عرب مهارت تامّ داشت، امّا به سبب تعصّب دينى، مقدّسات اسلامى را زشت جلوه داده ، وى در سال 1937 ميلادى وفات يافت .
8- زندگانى اميرالمؤمنين، ج 1، ص 9 .
9- صوت العدالة الانسانيّه، ج 1، ص 426 .
10- سفرنامه ديالافوا، ص 683، تاليف ديالافوا و ترجمه فرموشى چاپ دوّم ، مادام ديالافوا يك زن مسيحى اهل فرانسه بوده و در سال 1881 ميلادى به همراه شوهر خود به ايران مسافرت كرده است. 11- مقدّمه تفسير نهج البلاغه، استاد محمّد تقى جعفرى، ج 1، ص 210 .
برگرفته از کتاب الگوهاى رفتارى امام على(عليهالسّلام)، ج 13، (امام على (عليهالسلام) و مباحث تربيتي)، مرحوم محمّد دشتى .
گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي .
منبع:http://www.tebyan.net |